کاربری جاری : مهمان خوش آمدید
 
خانه :: شعر
موضوعات

اشعار



مدح و ولادت حضرت زینب سلام الله علیها

شاعر : ابوالفضل آردیان طاهری     نوع شعر : مدح     وزن شعر : مستفعلن مستفعلن مستفعلن فع     قالب شعر : مربع ترکیب    

امشب خدا مهر و قمر را اختری داد           خـمـخـانـه نـاب ولا را سـاغــری داد

بحـر سخـاوت را ثمـینه گـوهری داد           حجب و حیا را بار دیگر مظهری داد


بر اُمُّ اب از سـوی حـق زین اب آمـد

زینت فـزای عــرش اعـلا زینب آمـد

شد زینت آغـوش زهـرا دخـتری ناز           مـنـظـومــه دلــدادگـی و مـخـزن راز

دریای احساس و نماد صبر و اعجاز           کـو از ازل شد با غـم و اندوه دمساز

سرمست از فیض وجودش عالم عشق

گلبوسه می گیرد ز رویش خاتم عشق

آرام می گـیـرد جـهــانی در پـنـاهـش           در جـسـتـجـوی دلبـری باشد نگـاهش

بی تاب دیداراست رخسار چو ماهش           زمزم روان شد از دو چشمان سیاهش

هر چند بر اهل ولا او نور عین است

لیک از ازل دلـداه روی حسیـن است

تا دیـد روی مـاه دلبـر خـنـده سر داد           از راز خود اینگونه عالم را خبر داد

یک عالمه تفسیر در این مختصر داد           نـخــل امـیــد و آرزوی او ثــمــر داد

یک روح اما در دو پیکر شد پـدیـدار

این عاشق و معشوق را حق شد خریدار

آری چـو زینب دلـبـری دیگـر نیـایـد           در ماسـوا چون او دگر خـواهر نیاید

از مـادر گـیـتـی چو او دخـتـر نـیـاید           داغ و مصـائب را چو او مـادر نیـاید

طاهر چه گوید از جلال و قدر زینب

شد عالمی مدحت سـرا از بهر زینب

: امتیاز

مدح و ولادت حضرت زینب سلام الله علیها

شاعر : حسن لطفی نوع شعر : مدح وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : مسمط

امشب که از شکوفۀ باران لبالب است            امشب دلم به تاب وسرم گرم این تب است

شمع است و شاهد است وشرابی که بر لب است            شوراست و مستی است و شبی عشق مشرب است


شامی که روشنایی روز است امشب است

امشب شب مـلـیـکـۀ دادار زینب است

این جلوه جلوه های شبی بی کرانه است            این جذبه جذبـۀ حـرمی پر نشانه است

این سجده سجده بر قدمی جـاودانه است            این شعـلـه شعلۀ نفسی عـاشقـانـه است

از هر لبی که می شنوی این ترانه است

عالم محیط و نقطۀ پرگـار زینب است

چشمی گشود و چشم شقایق به خواب شد            نــوری دمیــد و قـبـلـۀ هـر آفـتـاب شد

سِّـری رسـیـد و مـعـنی اُمُّ الکـتاب شد            زیـبـاتـرین دعـای عـلی مستـجـاب شد

زهراست این که در دل گهواره قاب شد

امشب تـمام گرمی بازار زیـنـب است

بر عرش دست سبز نبی تا که جا گرفت            نورش زمین و هرچه زمان را فرا گرفت

حتی بهشت ســرمه ازآن خاک پا گرفت            از عـطر دامنش همه جا روشنا گرفت

آئـیـنــه ای مـقـــابـل رویش خـدا گـرفت

تصویـر جـلـوه های خـدا وار زینب است

این کیست اینکه سجده کند عشق در برش            این کیست این که سینه درد در برابرش

این کیست این که از جـلوات مـطهـرش            عــالـم نبود غیــر غـبـاری به محضرش

فــــرمــــوده از بـــرکـــاتــش بــرادرش

آئـیـنــه دار حـیــدر کـرار زیـنـب اسـت

تا کـوچــه اش قـبـیـلـۀ لیـلا ادامـه داشت            تا خـانـه اش ارادت عـیـسی ادامـه داشت

در چـشـم او طلالـوء دریـا ادامـه داشت            در قــامتـش قـیـامت مـولا ادامـه داشـت

زینب نـبـود حضرت زهـرا ادامه داشت

خـاتـون خـانـه دار دو دلدار زیـنب است

سرچشمه های پُر تپش کوهساراز اوست            دریا از اوست جذبه هر آبشار از اوست

تیغ کــلام حـیــدری اش آبــدار از اوست            آری تـمام هـیمـنۀ ذوالـفـقـار از اوست

تفـسیر آیـه های غــم و انتـظار از اوست

از کـربــلا بـپرس عـلـمـدار زینب است

آن شـانـۀ صـبـور صبـوری ز مـا ربـود            وان قـامـت غـیـور قـیـامت به پـا نـمـود

یک شیر زن حماسۀ عباس را سرورد            با دست خـویش بـیـرق کـربـبـلا گـشـود

بر بـالـهـای زخمی اش افـسـوس جا نبود

غــم را بگو بیا که خـریـدار زینب است

پشتش شکست بسکه بر او آسمان گریست            حتی به حال روز دلش بی امان گریست

آرام بین حـلـقــۀ نــامحــرمـان گـریـست            از خـنده های حـرمـله و ساربان گریست

بر گیـسوان شـعـله ور کـودکـان گریست

شـرح حـدیث کوچه و بازار زینب است

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما به دلیل مغایرت با مضامین زیارت جامعۀ کبیره « وَ وَرَثَةِ الْأَنْبِياءِ، وَ سُلالَةَ النَّبِيِّينَ، وَ صَفْوَةَ الْمُرْسَلِينَ » و عدم رعایت شأن انبیا؛ پیشنهاد می‌کنیم به منظور رفع ایراد موجود و پیروی از فرامین و آموزه‌های ائمّه، بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید.

تا کـوچــه اش قـبـیـلـۀ لیـلا ادامـه داشت            تا خـانـه اش گـدایــی عیـسی ادامه داشت

مدح و ولادت حضرت زینب سلام الله علیها

شاعر : قاسم صرافان نوع شعر : مدح وزن شعر : مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن قالب شعر : چهارپاره

زیبایی دریاست در اعماق نگــاهش            این دختـر آرام و صبوری كه رسیده

از شوق، علی سفره به اندازه یك شهر            انداخت، به شكرانۀ نوری كه رسیده


**********************

كاشـانـۀ اهل دل و مـیـخـانـۀ هـستی            دنیا و سماوات و عوالــم همه روشن

عطر خوش او پُر شده درشهر مدینه           به به چه گلی! چشم و دلت فاطمه روشن

**********************

لبخند نشسته به لب حضـرت ســاقی            مـرضیه دلش وا شده از دیـدن دختر

تا آمـده لـبـریـز شده چـشمـۀ تـسـنـیم            كــامل شده با آیـۀ او سـورۀ كــوثــر

**********************

بی تاب شدی، دختر مهتاب رخ عشق           بارانی اشك است چرا صورت ماهت؟

گــریــانی و پـیش كسی آرام نـداری           دنـبـال كـدام آیت حـق است نگـاهـت؟

**********************

باران بهـاری شده ای دخـتـر حـیـدر           زهــرا چه كـنـد گـریـه تو بـنــد بیـایـد

بـاید كه بگـویـند كـنـار تو حـســینـت           تا شـاد شـوی، با گــل و لـبخـند بیـاید

**********************

همسایه ندیده به خـدا سایه ای از تـو           تـمـثـیل حـیـایی تو و تـندیـس وقـاری

پیداست ولی دخـتـر سـردار حـنـینی           ازشور كلام و دل شیری كه تو داری

**********************

شعر شب میلاد تو هم پر شده از اشك           بانو! چه كنم روی دلم سوی فرات است

جز اشك چه گویم كه همه هستی عالم           عشق تو، حسین تو، قتیل العبرات است

**********************

اینقدر نریز اشك،صبوری كن وبگذار           هر قـطـرۀ این اشـك بـرای تو بـمـاند

وقتی شب باریدن اشك است كه مادر           در گــوش تو لالایـی پـرواز بـخـواند

**********************

یك روز بیـایـد كه پـدر را تو ببـیـنی           با چشم پُر از اشك در آن غسل شبانه

با چـادر خـاكـی بـرود مـادر و فـردا           با چـادر كـوچـك بـشـوی خـانم خـانـه

**********************

یك روز بیاید كه حسن را تـو ببـینی           با اشـك بـشــویـد تن پــاك پــدرش را

فردا خود او بی رمق و رنگ پـریده           در تشت بریـزد قـطـعات جـگرش را

**********************

روزی برسد؛ كاش كه می شد نرسد...نه           آن لحـظۀ سنگـین خـداحافـظی از یار

ای كاش كه هرگز به سراغ تو نیاید           تا پیـرهـن كهـنـه بخـواهد ز تو دلـدار

**********************

آن لحظه نیــاید كه تو باشی و بیـفتـد           آن سایۀ سر، بی سر و بی سایه به صحرا

ناموس خـدا باشی و بر ناقـۀ عـریان           بـنشـینی و یك شهـر بیـایـد به تـمـاشـا

: امتیاز

مدح و ولادت حضرت زینب سلام الله علیها

شاعر : محمود ژولیده نوع شعر : مدح وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : ترکیب بند

فکر بِکرم چو زِ هَر دایره پرهـیز کند           روی گردان نظر از هرغم ناچیز کند

گوش دل راز مگو بشنود از پردۀ غیب           تا چه مقدار کسی؛ گوش دلی تیـز کند


آسمان امشب اگر بارش رحمت ریزد           هـمره بارش خود زمـزمه ای نیـز کند

باب رحمت به سرا پرده اگر باز شود           به تُـهـی دستی دل فـاطمه گـلریـز کند

عارفی نیست که تسبـیح بهاران شنـود           بـاز هر دم سخـن از زردی پـائیز کند

احسن الحال چو از نـاحـیۀ زیـنب شـد           فـرد عصیان زده را عبد سحرخیز کند

هرکه دل سوختۀ حضرت زهرا بشود

تازه افــروخـتــۀ زینب کبــری بشــود

پیر شد هر که دل افـروختۀ زینب شـد           آن دلی سوخت که دل سوختۀ زینب شد

عمر اگر در ره بانوی وفا رفت ز دست           نـشد از دست که انـدوخـتۀ زیـنب شـد

هرکه شد عبد درش عارفِ بالله اش خوان           که دلش مـعــرفت آمــوختۀ زینب شـد

شده عـالـم همه حـیـران حـسیـنـش امّا           چـشم اربـاب کـرم دوخـتـۀ زیـنب شـد

آنکه دل را به غم و محنت دنیا نفروخت           تــا ابــد بـنــدۀ نـفــروخـتـۀ زیـنب شـد

چه کند شعـلۀ محشر به سـرا پردۀ دل           که شفـیـعـش جگـر سـوختۀ زینب شد

چشم ما کاسۀ باب الکرم گـریۀ ماست

هر کجا نام وی آید حـرم گریۀ ماست

آنکه نام از طرف خــالـق اعظـم دارد           مـدح و تمجـیـد ز پیـغـمبر اکـرم دارد

کیست جز حضرت زینب که سرا پردۀ او           حاجبی پاک، چنان حضرت مریم دارد

زیـنت نام عـلـی در گـرو زیـنب بــود           بـاب عـلـم است که ابـواب مـقـدم دارد

عقل مات است که عنوان عقیله ازچیست؟           جایگاهی ست به عصمت که گمانم دارد

سایۀ فاطمه با هـیـبـتی از نـور رسیـد           رتبه ای خاص در این بیت معظّم دارد

انبیا واسطۀ فیض و در این خانه مقیـم           هر که اینجاست گدا، فیض دمادم دارد

محـو زینب شده؛ دنیا ز سرش می افتد

آسمانی شــود آنکس به درش می افـتد

اولـیا را هـمگـی روح مـنـاجـاتـی تـو           مؤمنین را به یـقـیـن قبـلـۀ حـاجاتی تو

سِرّ مستودع زهـرایی و قََـدرت مخفی           زین سبب گـنج نهان وقت زیاراتی تو

کوهِ غـم ها نبرد ذرّه ای از صبر تـو را           روح آزادگـی و مـعـنـی هـیـهـاتـی تـو

قـلّۀ بندگی ات خواسـته تا اوج بـلاست           می شـوی در دل گــودال مـلاقـاتی تـو

آری از زندگی ات فتح و ظفر می روید           غم چه زیباست تو را غرق مواساتی تو

طـور سیـنای تجـلّی است عبادتگـاهت           همچـنـان فـاطـمه بـانـوی عـبـاداتی تو

کوفیان را همه تسخیر کـنی با سخنت           آه از آن روز که سرگـشتـۀ شاماتی تو

شأن والا نسب از بانـوی کـوثر داری

ذوالفقار سخن از هـیبت حـیـدر داری

عـشق را بین که علـمدار تـرین می آید           اشک را بین که گهـر بارتـرین می آیـد

شد شـریک غـم ایـام حـسـینـش زینب           عشق را مَحرم و غمخوارترین می آید

بر سر بام فلک نَه، سر نِی شهر به شهر           مــاه را بـین که خـریـدارتـرین می آیـد

لـشگـر غـم اگـر آیـد به مـبـارکـبـادش           بـاز در قــافــلـه سـالار تـریـن می آیـد

در زلال نظر پاک حسینش غرق است           کــربـلا را ز جـنـان یـارتـرین می آیـد

آنکه در هاله ای از نور هم افـشا نشود           ســر بــازار گــرفـتــارتــریـن مـی آیـد

می سزد بـار ولایت به امـانت دستـش           ســوی مـظـلـوم مـددکـارتـرین می آیـد

این مؤنث؛ شده پیغـمـبر امـداد حـسین

هرکجا رفته حرم ساخته از یـاد حسین

: امتیاز
نقد و بررسی

ابیات زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما به دلیل مغایرت با مضامین زیارت جامعۀ کبیره « وَ وَرَثَةِ الْأَنْبِياءِ، وَسُلالَةَ النَّبِيِّينَ، وَصَفْوَةَ الْمُرْسَلِينَ » و عدم رعایت شأن انبیا؛ پیشنهاد می‌کنیم به منظور حفظ بیشتر شأن انبیاء الهی و پیروی از فرامین و آموزه‌های ائمّه، بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید.

عقل مات است که عنوان عقیله ازچیست؟           جایگاهی است به عصمت که مسلّـم دارد

انبیا واسطۀ فیض و بر این در خــادم         هر که اینجاست گدا، فیض دمادم دارد

اولیا را هـمـگــی روح مـنـاجــاتی تـو            انبـیـا را به یـقـیـن قبـلـۀ حــاجــاتی تو

مدح و مناجات با حضرت زینب سلام الله علیها

شاعر : محمد حسین رحیمیان نوع شعر : مدح وزن شعر : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن قالب شعر : ترکیب بند

به نام آنکه به ما داد، درس ایـمان را            همان که زندگی اش زنده کرد انسان را

همان که بر همگان درس عاشقی آموخت            ز دست لیلی و مجنون گرفت میدان را


به نام نـامی آن بانـویی که بـا زحمت            نشـاند بر لب عـالـم دم حسین جـان را

اگر نـبـود، نـبـودیــم نوکـران حـسیـن            میان سـفـرۀ ما او گـذاشت این نان را

همان کسی که همیشه حکایت صبرش            صـبـور کـرد دل مــادر شـهــیـدان را

به نـام آن زن مـرد آفـریـن کـربــبــلا            همان که از دل ما برد ترس طوفان را

کجاست دشمن شیعه حریف می طلبیم

مرید حضرت زینب عـقـیـلـة العربیـم

دوباره در دلم آشوب محشر کـبراست            چگونه من بنویسم از آن که بی همتاست

گرفـته ام به روی دست کـاسۀ چه کنم            و مانده ام که بگویم خدیجه یا زهراست؟

خدا کـند که بفـهـمـیم کیست این بـانـو            شناخت هر که مقامش از اولیاء خداست

نوشـته اند که خـیلی به مـادرش رفـتـه            نوشتـه اند که خـیـلی فـدائی مـولاسـت

نوشته اند که یک عمر اهل نافـله بـود            مراد و پیر تمام نماز شب خوان هاست

نوشته اند از آن دم که چشم خود وا کرد            اسیر و عاشق و حیران سید الشهداست

نـوشـتـه انـد کـرامــات کــوثـری دارد

ببـین مقام عـلـی را چه دختـری دارد

رسیده شیـعـه به اینجـا به همت زینب            زمیـن حـسـیـنیـه شد با عـنـایت زینب

چه با شکـوه سپاهی چه لشکری دارد            حــسـیــنـیـان جـهــانــنـد امـت زیـنب

بزرگ و کوچک عالم، محرمِ هر سال            شوند راهی روضه؛ به دعـوت زینب

هزار طایفه در روز اربعـین جـا شـد            مـیــان کـربــبــلا بـا کـرامـت زیـنـب

هـزار شـکـر خـدا را که خـانـوادۀ مـا            شدنـد نـوکـر دربـار و رعـیـت زینب

بــرای دیــدن آن جـمـعـۀ فــرج بــایـد            قـسـم دهـیم خـدا را به حـرمت زینب

اگـر نـبـود کـسـی سینه زن نبـود الان

دلی اسیـر حـسیـن و حـسن نبـود الان

قـسم به حـرمت چـادر سیاهـتـان بـانو            من آمـدم بشـوم سـر به راهـتـان بـانو

بَــدَم درست ولی افتخار من این است            گـذشـت زنـدگی ام در پـناهـتـان بـانـو

بده اجازه ای امشب دل مرا خوش کن            که خـدمـتی بـکـنـم در سپاهـتـان بانو

خـدا کـند که مرا بعد مـرگ بشـنـاسند            به نـام کـارگـر خـیـمه گـاهـتـان بـانـو

خــدا کـنـد برسد عــقــل من به تفسیرِ            قــیــام کــربــبـلا از نگــاهـتـان بـانـو

غـلام کوچک و پستم بیا بــزرگـم کن

قـسم به جان حـسینت رسول ترکم کن

تـویی که قـبـلـۀ اولاد مـرتـضی بودی            تویی که فـاطـمـۀ شهـر کـربلا بـودی

حـرام بـود نــگـاهِ به سـایــه ات حـتـی            تـو یــادگـاری پـیـغـمــبـر خـدا بـودی

تویی که نام شریفت همیشه حرمت داشت            به روی ناقـۀ عـریان بگـو چرا بودی

تویی که بود هـمیشه حـسیـن هـمراهت            چه شد که همسفر شمر بی حـیا بودی

کسی که خواند تو را خارجی نبود اصلا            در آن زمان که به آغوش مصطفی بودی

به احترام تو باید فرشته گل می ریخت            میـان شـام چه شد زیر سنگ ها بودی

شکست حرمت بال و پرت زبانم لال

چه آمـده به سـر معجـرت زبـانـم لال

: امتیاز

سرود ولادت حضرت زینب سلام الله علیها

شاعر : امیر عباسی نوع شعر : سرود وزن شعر : قالب شعر : غیرکلاسیک (سرود،زمزمه،نوحه)

پخش سبک

دیده بگشوده به دنیا زینب کبری

تهنیت گو بر علی و مادرش زهرا


ای نور عین کوثر زهرا         جان حسین زینب کبری

خوش آمدی ای گل زهرا

***************************

  نرگس شور و شعف زد غنچه در عــالم

هر چه گویش در مقامش اندک است و کم

بر پیکر عالمین جان است          این دختر؛ شیر یزدان است

خوش آمدی ای گل زهرا

***************************

  بر جـمــال دلبــر خـــود دیــده بگشوده

او که از روز ازل  مست حـسیـن بوده

یار ولی ؛ نور وجه الله         دخت علی؛  یار ثارالله

خوش آمدی ای گل زهرا

***************************

خــانه ی زهــرای اطهـر گشته گلباران

از قــدوم دختــرش ، آن عصمت یزدان

آن بانوی فرد و بی همتا         نــور دل عترت طاها

خوش آمدی ای گل زهرا

***************************

ما ازین بانو به درد خود دوا خواهیم

  دسته جمعی یک سفر کرببلا خواهیم

عشق حسین ، آبروی ما         کــرببـلا ، آرزوی ما

جانم حسین ای حسین جانم

: امتیاز

سرود ولادت حضرت زینب سلام الله علیها

شاعر : سید محسن حسینی نوع شعر : سرود وزن شعر : قالب شعر : غیرکلاسیک (سرود،زمزمه،نوحه)

پخش سبک         پیچیده بوی گل به صحرا        بیت الولا دارد تـمــاشا

آئینه ها مـحــو جـمــالش          آمده آئـیـنــه ی زهــرا


خوش آمدی زینب کبری

**********************

بشنو تو آوای جـلـی را       بخوان خــدای ازلی را

به دامن عـلــی ببـیـنـیـد        زینت دامــان عــلی را

خوش آمدی زینب کبری

**********************

قبله ی او روی حسین است         اســیـر گیسوی حسین است

شب تا سحر از گــاهــواره           نگــاه او سوی حسین است

خوش آمدی زینب کبری

**********************

در بیت مادر دختــر آمد        کــوثر برای کوثر آمد

با که بگویم امشب از ره       عصای دست مادر آمد

خوش آمدی زینب کبری

**********************

وا کرده چشمان تر خود         دل برده از برادر خود

دلداده امشب جــا گرفته         به روی دست دلبر خود

خوش آمدی زینب کبری

**********************

دل برده از من نام زینب         مِی خورده ام از جام زینب

مرغ دلــم از سینه امشب         پَــر می کشد تــا بام زینب

خوش آمدی زینب کبری

: امتیاز

سرود ولادت حضرت زینب سلام الله علیها

شاعر : امیر عباسی نوع شعر : سرود وزن شعر : قالب شعر : غیرکلاسیک (سرود،زمزمه،نوحه)

پخش سبک

تــمـام اهل سما ،‌ تـمــام اهل زمین             به یُمن مقدم تو ،‌ زبان گرفته چنین

نورُ الهُدی زینب ،‌ عقیله یا زینب


خاک سر کویت ،‌ عرش خدا زینب

سیدتی زینب، سیدتی زینب، سیدتی زینب، سیدتی یا زینب،

*************************************
تو مـهــر و مهتـابــی ،‌ گــوهـر نایابی            تو کوهی از عشق ِ ،‌ حضرت اربابی

به عالمین زینب ،‌ نور دو عین زینب

حقیقت ِ زهـــرا ،‌ جــان حسین زینب

سیدتی زینب، سیدتی زینب، سیدتی زینب، سیدتی یا زینب،

*************************************
روح منـاجــاتی ،‌ قـبـلـه ی حاجـاتی
             جان به فدایت که ،‌ عمه ی ســاداتـی

عنایتی زینب ،‌ به جمــع ما زینب

تا بـشــویم اهــل ِ ،‌ کــرببلا زینب

سیدتی زینب، سیدتی زینب، سیدتی زینب، سیدتی یا زینب،

: امتیاز

شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها

شاعر : غلامرضا سازگار نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فعولاتن فعولاتن فعولن قالب شعر : دوبیتی

گُل من چون تو را در گِل بپوشم          ز هجران تو خــــــون دل بنوشم

در ایـــــــام جـــوانی قسمـــتم شد          که تــــابوت تو را گیرم به دوشم


***********************

دعایـــی زیر لــــب دارم شبـــانه          تـو آمین گــــوی ای مـــاه یگانــه

الـــهی هیــــچ مظلــــومی نبینـــد          عزیـزش را به زیر تـــــازیـــانه

***********************

بیـــا با هم نـــمــــاز شب بخوانیم           دعای دل به تاب و تب بخوانیم

کتاب قصّه ی غـم های خــود را          نهــان از دیده ی زینب بخوانیــم

***********************

به خاک افتاده جسم اطهرش بـود          به روی دامـــن فضّه سرش بود

میـــــــان آن همه رنج وغم ودرد          به فکرغصّه هـای شوهرش بود

***********************

غمـــت بـــرده ز دل تاب و توانم          تو رفـــتی مــــن چرا بـاید بمانم 

گلویم آنچنــــان از گریـــه بستـــه           کـــه نتوان بهر تو قرآن بخوانم 

***********************

چـــرا بــال و پر مـا را شکستـی           نهــــــال بــی بر مـا را شکستی

الهـی بشـــکند قنـفــــذ دو دســتت          که دست مادر مــا را شکســــتی

***********************

نـــگاه نــــــور عینت آتشــــــم زد          تمــــــاشـــای حسیـــنت آتشم زد

تنت را در کفــن پیچیـــدم آن شب          سکــــوت زینبــینت آتشــــــم زد

***********************

فلک دیدی چه خاکی برسـرم کرد         به طفلی رخت مـــاتم دربرم کرد

الهـــــــــــی بشکنــــد دست مغیره          که در این آستـان بی مادرم کرد

: امتیاز

زبانحال حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها قبل از شهادت

شاعر : غلامرضا سازگار نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

با گریه عـقده از دل من وا نمی‌شود          زخم جگـر به اشک، مداوا نمی‌شود

تا دست من ورم نکند از غلاف تیغ          بند ستم ز دست علــی وا نـــمی‌شود


شرمنده‌ام ز رهـبر مظلوم خود علی          دســـت شکسته حامی مولا نمی‌شود

بــــر روی قبر من بنویسید دوستان           سـیـلی زدن مــوّدت زهـرا نمی‌شود

بـــر بـــاب خــانه‌ام بنویسید رهبری          مثـــل امــــام فاطمــــه تنها نمی‌شود

گـفــتم ز حـبس دل کـنم آزاد ناله را          دیـدم کـنار زینـــب کـبـری نمی‌شود

جزطفل من که یارعلی گشت پشت در           شش‌مـــاهه‌ای فــــدایی بـابا نمی‌شود

من پشت در ز پای فتادم یکی نگفت          زهرا چرا ز روی زمین پا نمی‌شود

سقط ‌جنین و سیلی و ضرب غلاف تیغ           ایـــن احـــتـــرام ام‌ابیـــها نمـــی‌شود

میثـم بـــدون لطف و عنایات فاطمـه          یک بیــت از کتاب توامضا نمی‌شود

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما با توجه به وجود ایراد یا ضعف محتوایی و معنایی در مصرع اول بیت؛ پیشنهاد می‌کنیم به منظور رفع ایراد موجود و همچنین انتقال بهتر معنای شعر بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید.، فراموش نکنیم دفاع حضرت زهرا دفاع از ولایت و امام خود بود نه دفاع از شوهر

شرمنده‌ام ز شوهر مظلوم خود علی          دســـت شکسته حامی مولا نمی‌شود

شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها

شاعر : محمد علی مجاهدی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفاعیل مفاعیلن مفاعیل قالب شعر : قطعه

مـبــادا بــاغــبـــانى در بــهـاران           خــزانِ نــخــل بــارآور بـبـیـنــد

مـبــــادا در بــهــــار زنــدگــانى           که نخلى، چیـده برگ و بر ببیـند


مـبادا عــنـدلـیـبـى لانــه خـویـش           ز بـــرق فـتــنـه در آذر بـبـیــنـد

چه حالى دارد آن مرغى که از جفت           بـجـا در لانـه مـشـتـى پَـر بـبـیند

وزآن جانسوزتر احوال مرغى است           که جـاى لانــه، خـاکستـر ببـیـند

نـدارد کــودکى طاقـت که نـیـلـى           ز ســیـلى صـورت مـادر بـبـیـند

گـل سـرخ ست مـادر، کى تـواند           رخ خـود را چـو نـیـلوفـر ببـیـند

هزاران بار اجل بـرمرد خوشتر           که سیــلى خـوردن هـمـسر ببیند

چــه حـالى مى کند پـیـدا خـدایـا!           اگراین صحنه را، حـیـدر ببیند؟

مگـو رو کرده پــنـهـان تا مـبـادا           رخـش را، سـاقـى کـوثـر ببـیـند

تـوانـد آن کـه مـولا بى نـگـاهـى           رخ مـحــبـــوبــۀ داور بـــبـیـنــد

خسوف مــه، کسوف آفتاب سـت           نخـواهـد خــصم بد اخـتـر ببـیـند

مــیان شعلــه، در از درد نـالـیـد           که یـا رب قاتـلـش کـیـفــر ببـیـند

ولــى از روى مــولا شـرم دارد           که مسمارش به خـون انـدر ببیند

چه سان مولاازین پس خانۀ خویش           تهـى از دخـت پـیــغـمـبر ببـیـند؟

نهان کـن چادر و سجّــاده اش را          مـــبــادا زیـنب مـضـطر بـبـیـنـد

بــرو دیوار و در را شستشو کن           مگـر ایـن صحنه را کمـتر ببیند

: امتیاز

زبانحال حضرت زهرا سلام الله علیها

شاعر : غلامرضا سازگار نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفتعلن مفتعلن مفتعلن مفتعلن قالب شعر : غزل

ای همه شب به گوش تو، گریه بی صدای من         مانده به سینه با نفس، ذکر خدا خدای من

اشک تو ریزد ازبصر، بغض تو مانده در گلو         کشته مرا سکوت تو گریه کن ازبرای من


هر نفـسی کـه می کشم، آه تو خـیزد از دلم         گشته علی علی علـــی  زمزمه دعای من

عقده به سیـنه دارم و منع ز گریـه می شوم         حبس شده است در گلوگریۀ های های من

کوه فراق و قــدّ خم، موی سفید و عمر کم         عمْر برو که بعد از این مرگ بود دوای من

گـریه دگـر نمی کـنـد بــاز ز کـار من گـره         غیـر اجل دگر کسی نیست گره گشای من

ای به فدات هست من گو شکند دو دست من         یک سرموی تو اگر کم شود از تو وای من

من بـه کـفـم گرفـتـه جان می دوم از قـفای تو         زینب چارساله ات می دود از قـفای من

من به تو اشک داده ام من به تو سوز داده ام          میثم از آن فشانده ای خون جگر به پای من

: امتیاز

زبانحال حضرت علی در شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها

شاعر : علی انسانی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : مثنوی

این پـیـام درد آور چــون شـنـفـت           با دلی با حسـرت و بی تاب گفت:

ای بـه تـــو دلـگـرم، آه ســرد من          همزبان و همـدل و همـــدرد مــن


هستی من جــان من جــــانـان من          این قـدر بـازی مکـن بـا جـان مـن

ای چراغ مــن مگو از خـامـــشی           ورنه پیش ازخود علی را می کُشی 

روبهان در مـکـر خود بـا شیر نر           تیغ هـاشـان آختـــه، مــن بی سپر 

ای مسیحــای عــلی اعـــجاز کـن           مشـکـلِ مـشکــل گـشا را بـاز کـن

ای کتاب عشق مـن، بستـه مشـــو          همچـو مَردم از عـلی خـسته مشو

رفـتـنت، خــانــه خـرابــم می کـند           مـانـدنت چـون شـمـع آبـم می کـند

ای عـلـــی را ســـرو بـــاغ آرزو          هرچــــه میگویی، حلالم کن مگو

ای به دردم، چـشم بیمارت طبیب           ماندۀ مضطر بخوان «امن یجیب»

باز زهـرا چشم خود را بـاز کـرد           راز دیگـر بـا عــلــی آغــاز کـرد

کی پسرعَـمّ هرچه گویم گوش کن           آتـشــم را از درون خــامـوش کن

یـا عـلی امـروز گـردیده چو شـام          عـمــر زهـرای تو می گـردد تـمام

من که بستم چشم از من دل بشوی           شب تـنـم را زیر پیـراهن بـشـوی

شب مرا تـشـیـیع کـن تا آن دو تن          یک قـدم نـایـــنـد بـر تـشـیـیـع من

گـر بـــه تـشـیـیـع مـن آیـد قــاتـلـم           داغ محسن تازه گــــردد در دلـــم

در دل شب دور از چشــم هـــمـه          کن نهان در خـاک جــسم فـاطـمـه

تا نـشـان مـانـد به جا از غـربــتـم          بـی نـشــان بـایـد بـمـانــد تُـربــتــم

چونبه دست خویش با رنج و تعـب           پـیکـرم را دفـن کردی نـیـمه شب

در کـنـار قــبــر پـنـهــانـــم بـمـان           تـا صدایت بـشـنـوم قـرآن بخـوان

گرچه رفت از دست؛ یار ویاورت           فـاطـمـه تـنهـاتـرین هـمـسـنگـرت

غـم مـخـور داری یـگـانه یـاوری           تــربـیت کــردم برایــت دخـتـری

او تــو را مــردانه یـاری می کنــد           مـثـل زهـرا خانـه داری می کــنـد

شب که خاموشی و جانت برلب است          چاه غـم های تو قـلـب زینـب است 

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر بیشتر مدح شبیه به ذم است لذا حذف شد

نه دلــم را از فـــراقـت چاک کن          نه به دست خویش اشــکم پاک کن

شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها

شاعر : حسین ایزدی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

این روزها صحبت شان بـا نگـاه بود           از بس فضای خانه پُر از درد و آه بود

این جا کسی عـیادت زهـرا نمی رود           تنها کسی که سرزده شب، نور ماه بود


شهر پیمبر است مــــدینه ولی در آن           یـاری اهــل بیـت پـیـمـبـر گـنـاه بود

از سنت رسول به غیر از اذان نماند           شالـوده هـای دیــن مدیـنـه تـبــاه بـود

اصلاً عجیـب نیست که هیزم بیاورند           وقتی که قـلب مردم یـثـرب سیاه بود

می گفت با نگاه: بمان فاطمه، نرو...           تنهـا جواب فاطمه هم یک دو آه بود

ازلب جدا نمی شود(عجّـل وفاتی) اش           در انتظار مانده و چشمش به راه بود

: امتیاز

مدح و شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها

شاعر : محمود ژولیده نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل

سجده های فاطمه شـب زنده دارم می كند          مِهر او زیباتر از فصــل بــهارم می كند

هرچه دارم از دعای مـادرم دارم كه او          با دعـایش لطف زهـرا را نثـارم می كند


من همانم كه نبودم شـیئ مــذكوری ولی          فیضِ حُبُّ الفاطمه کوثــر تبــارم می كند

اوست تنها مادری كه در مســیر بـندگی          با قـیـام خویش یــار ذوالـفـقــارم می كند

مادرِ طاووسِ جنّت كیست غیر از فاطمه          اوست همچون دانه درمحشر شكارم می كند

تــــا قیـامت هـست كار انـبـیا تقـدیس او          مصـطفی فرمود: زهـرا با وقارم می كند

خطــــبۀ مـردانه اش درس تـولّا می دهـد          با حـمایت از ولایـت حق مـدارم می كند

گفت رهبر: احترام مادر ما واجب است          احتـرام اوســت صاحب اقـتـدارم می كند

رمزِ این سال حماسی هست سال فاطمی          آنـــكه بــــر سینـه مدال افـتخارم می كند

دولــــت دلــدار مـی آید به فـصل انـتـقـام          انتظـارِ یــار پُـر صبـر و قـرارم می كند

كعبه را یك روزه می پیـماید او تا كربلا          عاقبــت روزی بـكامم روزگـارم می كند

: امتیاز
نقد و بررسی

در بیت زیر کلمه شکار مناسب نیست و بیشتر بار منفی دارد لذا  بیانگر موضوع  و روایت مورد نظر شاعر نمی باشد

مادرِ طاووسِ جنّت كیست غیر از فاطمه          اوست همچون دانه درمحشرشكارم مـی كند

زبانحال حضرت علی در شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها

شاعر : محمد فردوسی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن مفاعلن فعلن قالب شعر : ترکیب بند

ما بــه زیـرعـلــم زهـــرائـیـــم           گــرد و خـاک قـدم زهـرائـیــم

افـتـخــارهـمـۀ مـــا ایــن اسـت           نـــــوکـران عــجـم زهـرائــیـم


سـفره اش تا به قـیامت پهن است            ریـزه خـوار نِعَــم زهــرائـیـــم

نفَـســــش حـکـم مسـیــحـا دارد           زنــده از فـیـض دم زهـرائـیـم

مدح او زمزمه هـای لب ماست           چـون که ما محـتـشم زهـرائیم

ما دو تا چشمه ی کـوثـر داریم           گـریــه کن های غـم زهـرائیـم

بین هیـأت همه احـسـاس کنیــم           در طــواف حـــرم زهـرائـیــم

«الف قــامت» او «دال» شـده           راوی قـــدّ خـــم زهــرائــیـــم

زخـم پهلویش اگر جلوه گر است

همــه اش زیر سر میخ دراست

مـــرد خیــــبر ، سپـرش افـتاده           بیـــن بـسـتـر قمـــرش افتـــاده

چـــه قـدَر فـاطمه بی حال شده           بـــه روی شــانه سرش افـتاده

بـه کجا خیـره شده کـاین گونـه           آتـشـــی بر جــگــرش افـتــاده

خـانــه را می نــگـرد بـا دقّـت           خــانـه ای را کـه درش افـتـاده

عکـس دیـوار و در سوختـه ای           بــاز هــــم در نـظرش افـتـاده

اشـک در دیــدۀ اوحـلــقــه زده           بــــاز یـــــاد پـســـرش افـتـاده

شـجــر طیّـــبـه ی بـــاغ خـــدا           ثلثی از بـرگ و بــرش افتـاده

تـا گـل زخـم گـل یــاس شکفت

مرد خیبر کمرش تا شد و گفت

فــاطــمه! حـال مـرا زار نکـن           غـصّــه را بر سرم آوار نـکن

گفــتـه ای تـا که حـلالت بکـنـم           باشد این گونه تو اصرار نکن

فضّه و زینبت این جـا هـسـتـند           دیگر امــروز غــذا بـار نکـن

زخـم پهلــوی تو سر وا کــرده           این قـدَر جان عـلی کـار نکــن

بـاز هم خـاطره ها زنــده شــده           هی نظر بر نوک مسمـار نکن

لااقــــل پیش دو چـشــم حسنت           تکـیـه بر قـامت دیـــوار نکـن

ایــن قــدر آه نکش پیش حسین           گـریه بر دسـت عـلـمـدار نکن

جــمله ی « آه غـریب مــادر»           را  دگـر این همه تکـرار نکن

این قدرروضه ی گودال نخوان

ایـن قــدر از تن پــامال نخوان

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر بیشتر مدح شبیه به زم است لذا حذف شد

چـــه کـنـم خـانـه تکانی نکنی؟         عشق خود را به من اظهـارنکن

زبانحال حضرت علی در شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها

شاعر : غلامرضا سازگار نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : غزل

گفتم از درد نهان؛ یـار به من می‌گـوید           یا که مخفی؛ به حسین و به حسن می‌گوید

نه حسین و نه حسن رازغمش داد خبر           نه به زینب  نه به فضّه؛ نه بمن می‌گوید


نه زمحسن نه زصورت نه زسینه نه زدل           نه ز بـازو نه ز پهـلو نه ز تن می‌گوید

گوش او ناله ی جانسوز مرا می‌شنــود           چشم‌هایش به من از ضعف بدن می‌گوید

هر گه از پیکـــرآزرده ی او می‌پـرسم           عـوض او در و دیـوار سـخـن می‌گوید

نقش هرغـصۀ او پیـش دو چـشم ترمن           قصّه‌ها از غـم و اندوه و محن می‌گوید

آنچه را با حسنین و به من وفضّه نگـفت           شـب غسـل بــدنش خـون کـفن می‌گوید

حق زهرا همه شُد غصب و زبان«میثم»           لعن بــر طایـفــۀ عـهــد شکـن می‌گوید

: امتیاز

زبانحال حضرت علی در شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها

شاعر : علیرضا شریف نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : ترکیب بند

حالا كه زخم های تو مرهم گرفته است           بانـو تـمامِ خـانۀ من غـم گرفـته اســت

سِنّـــی نـــداشتی چـــقدر پیر می روی!           شرم از قـدِ هـلالِ تو حالم گرفتـه است


كِز كرده خاطراتِ تو را می كند مـرور           یك گوشه خانه دارِ تو ماتم گرفته است

جز چند تكۀ كـفـنی بیـنِ بُقـچـه چیست؟           بر دیده می گذارد و محكم گرفته است

بـــــوسه حسین بر كفِ پایِ تو می زند           امشب برای عمرِ كَمت دم گرفته است

لحظه به لحظه غسلِ تو را پیر می شوم

از زندگی نـفـس به نفـس سیـر می شوم

با زخـم بالِ پر زدنت سرخ گشته است           گلبرگ های یاسمنت سرخ گشته اسـت

در لحـظه هـای شُستنِ از زیـرِ پـیـرهن           مثلِ غروب؛ پیرهنت سرخ گشته است

چندین و چـنـد جـایِ تنِ تو شده كـبــود           چندین و چند جایِ تنت سرخ گشته است

ایــن زخـمِ سینه بـد قِـلِقی می كند هنوز           سر باز كرده و كفنت سرخ گشته است

وا شـد گِـره ز روسـریـت وای بر دلـم           از زیرِ گوش تا دهنت سرخ گشته است

از بس كه آستـین به دهن گریه می كـند           از بُغض؛ صورتِ حسنت سـرخ گشته است

از غُصه سـر به چـوبۀ تابـوت می زنم

جـان می كَنم من از تو ولی دل نمی كنم

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر ایراد محتوایی داشته و بهتر است خوانده نشود

بـانو گُمـان نمـی كنی انــدازۀ تـو را           تابوت سازِ خانه كمی كم گرفته اسـت؟

زبانحال حضرت زهرا سلام الله علیها قبل از شهادت

شاعر : غلامرضا سازگار نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفتعلن مفتعلن مفتعلن مفتعلن قالب شعر : غزل

مرغ بهشت وحیـم و سوخـته آشـیانـه ام           دانه سرشک دیـده و ناله شده تــرانه ام

منکه دمد ز حجره ام نور به چشم قدسیان           دود بــه آسمــان رود از در آسـتانــه ام


اجر رسالت نبی ثبــت شده به صـورتم           محفل غـربت علی گشته محـیط خانه ام

من که بهشت احمد و باغ و بهار حیدرم           مانـده زسیلی خزان برگـل رو نشانه ام

سرو زپا نشـسته ام طایر پَـر شکسته ام           قــاتـل سنگ دل مرا کشته کـنار لانه ام

من و حمایت از ولـی گواه باش یا علی           شـهـیـد اوّل تو شد محـسـن نـاز دانـه ام

هرچه عدو زند مرا؛رها نمی کنم تو را           گرچه ز کار اوفتد باز و ودست وشانه ام

درد، مراکشد ولی نیست به غیر یاعلی           زمـــزمۀ شبـانــه و گــریۀ عــاشقانه ام

منم همیشه همدمت تا که بگریم ازغمت           گـاه به تربت پـدر گه به اُحـد روانـه ام

«میثم» ما زسوز دل ساز کند غـم مرا           سـر زده ازدرون او شـعـلۀ جـاودانه ام

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر به دلیل ایراد محتوایی در عبارت عاشق تازیانه ام حذف شد

زنده ترین شهود من این بدن کبـود من          مـن به محبّت عـلـی عــاشق تــازیانه ام

مدح و شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها

شاعر : سید هاشم وفایی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل

ای که سوز ناله ات خون در دل افلاک کرد          سـیـنـۀ خـورشـیـد را آه تو آتـشنـاک کرد

نیمۀ شب ها دعای تو در آن هجـده بــهار          با ملائک تا سحرگه سیر در افـلاک کرد


گـرچـه از گــرد گـنه آئـیـنـۀ دل تیره شد          میشود با گریه بر تو لوح دل را پاک کرد

دربهشت آرزو چون غنچه ازهم وا شود          هرکه در بزم عزای تو گریبان چاک کرد

ابـر رحمت دامنش را پاک سازد از گـناه          هرکه اینجا فیض اشک و آه را ادراک کرد

یــاد عـمــر کـوتــه تو ای گـل نیلـوفـری           سینه را در خون نشاند و دیده را نمناک کرد

دردل شب چون علی جسم تو را مدفون نمود          همره جسم توجان خویش را درخاک کرد

با غـمـی جـانکاه می گوید وفائی غـیر تو          کوه غم های علی را کس کجا ادراک کرد؟

: امتیاز

شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها

شاعر : سید هاشم وفایی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل

ای زمین این روح و ریحان عـلی ست           این تـمام هـستی وجــان عـلی ست

ای زمین این گل که در تو شد نهان           راز دار درد پــنـهــان عـلــی سـت


ای زمین این مه که گردیده خمـوش           در شب غــم مــاه تـابان عـلی ست

ای زمین این مصحف ایثار و عشق           سـورۀ کـوثــر به قــرآن عـلی ست

ای زمین همــراه بـــا تـــو آسمـــان           شـاهـد شـــام غــریــبان عـلی ست

ای زمین با من تو هرشب گریه کن           قبر زهرا بیت الاحـزان عـلی ست

ای زمین این خـفتـه در آغوش تـــو           با خـبـر از قلب سوزان عـلی ست

ای زمین خود میزبـانی کـــن از او            کز فراقش غصه مهمان علی ست

ای زمـین بـا او مـدارا کـــن کـه او            در دو دنیا نـور چشمان عـلی ست

ای زمین اینجا اگـر پــر لالــه است            حاصلی از چـشم گریان علی ست

ای زمین زین درد خـاک این مـزار           با«وفائی»مـرثیه خــوان عـلی ست

: امتیاز